صفحه شخصی نسترن طاهری پور   
 
نام و نام خانوادگی: نسترن طاهری پور
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی معماری
تاریخ عضویت:  1390/09/09
 روزنوشت ها    
 

 تاریخچه آموزش و مدارس در ایران بخش معماری

14

آموزش و تدریس در ایران از تاریخچه و پیشینه بسیاری برخوردار است و مدارس زیادی در ایران موجود است که حکایت از اهمیت آموزش بین ایرانیان دارد. با وقوع جنگ های جهانی و روابط با کشورهای دیگر مدارس نیز دچار تغییر و تحول شدند و آنچه امروز شاهد آن هستیم نتیجه این سیر تاریخی است
تاریخچه مدرسه در ایران
تشکیلات آموزش و پرورش در ایران از دوران باستان تا کنون تغییرات و دگرگونی های فراوانی داشته است. دردوران هخامنشیان آموزش بیشتر جنبه مذهبی و حکومتی داشت و به سه نوع تقسیم می شد. نخستین سازمان آموزشی خانواده بود، والدین هر طفل مسئولیت داشتند، فرزندان خود را براساس موازین دین زرتشت تربیت کنند.
پس از آن آموزش در آتشکده ها بود که به تدریج گسترش یافت ودر کنار این آتشکده ها فرهنگستان هایی هم به وجود آمد.
علاوه براین دو نوع آموزش که ویژه همگان بود سازمان های تربیتی و آموزشگاه های درباری بودند که در قلب کاخ ها قرار داشتند و ویژه شاهزادگان و بزرگان بود.
مسئولیت عمده این آموزشگاه ها، در پرورش مدیران برای اداره مملکت و تربیت شاهزادگان برای به دست گرفتن حکومت خلاصه می شد و از آموزش علوم و فنون مختلف خبری نبود.
اما در زمان ساسانیان، سازمان های آموزشی گسترش یافت. آنان علوم دنیای متمدن آن زمان چون هند و یونان را به قلمرو حکومت خود راه دادند، تا این که دانشگاه بزرگی مانند گندی شاپور (جندی شاپور) در قرن سوم میلادی توسط اردشیر تأسیس شد که در آن علوم تجربی و ادبیات مورد آموزش قرار می گرفت.در زمان انوشیروان این دانشگاه توسعه یافته و بیمارستانی برای تدریس علم طب به وجود آمد، این دانشگاه تا قرن سوم هجری دایر بود. با همه این ها نباید فراموش کرد که در دوران قبل از اسلام به ویژه در زمان ساسانیان تعلیم و تربیت و آموزش ویژه طبقه اشراف و مرفه بود و برای همگان امکان دسترسی به آن وجود نداشته است. در دوران پس از اسلام بعد از مسجد، مهمترین بنای عمومی از ساختمان های درون شهری مدرسه است . در اینجا فقط به ذکر اصول و اندام های اصلی مدرسه می پردازیم .
فضاهای آموزشی در ایران در واقع دو نوع بوده است :
مکتب خانه : بعد از زورخانه، مکتبخانه بود که جزء اماکن مقدسه و محل روای حاجات به شمار می آمد و پس از آن مدارس طلاب دین که در آن دروس مذهبی می خواندند. این اماکن تا آن درجه محل اعتقاد بودند که مردم در گرفتاری ها، نذر و نیازهایی بر آن ها نیت کرده، مراد و حاجت می خواستند که غالباً هم حاجت روا می گشتند و نذرهای این دو مکان، هم آش و پلو و حلوا و پخته و نپخته ی ماکول و حبوب بود که به طلاب می دادند و نیاز کودکان مکتبخانه ها، شیرینی و شربت و میوه و وسایل درس و مشق، مانند کتاب و کاغذ و قلم و دوات و رخت و کفش و کلاه عید و پیراهن و شلوار سیاه برای محرم هایشان که طلاب را، معصومین و اطفال را فرشتگان خوانده دعاهایشان را مستجاب می دانستند.
محل مکتبخانه دکان یا اتاق بزرگی در کوچه یا خانه یی بود که مکتبدارهای مرد یا مُلاباجی های زن، آن را اداره کرده به تعلیم و تربیت کودکان می پرداختند و صورت ظاهر آن عبارت بود از فرش حصیر یا نمد یا گلیمی مندرس و میز کوتاه و تشکچه ی مکتبدار و چند ترکه ی آلبالو یا عناب روی زمین کنارمیز و چوب فلکی [چوبی به قطر هشت تا ده سانت و طول یک ذرع و نیم و اسباب چوب زدن که دو نقطه ی میان آن را در سی چهل سانت فاصله سوراخ کرده طنابی در طول یک ذرع از سوراخ های آن گذرانده سرهای طناب را گره می زدند و طرز کارش به این صورت بود که مقصر را خوابانده پاهایش را در طناب آن می کردند و دو نفر که دو طرفش را داشتند آن را محکم پیچانده، پاها را در آن فشرده یک نفر مامور چوب زدن به کف پا می گردید.] کنار اتاق و برای زیر هر بچه، قطعه زیراندازهایی از قالیچه کهنه یا نمد و گلیم و گونی که از خانه هایشان می اوردند و قُلقُلک آبی برای هر بچه که با مکتب گذاشتنشان، مخصوصشان می گردید و منقلی که زمستان ها هر صبح برایشان آتش کرده همراهشان می کردند.
مدرسه : قبل از به وجود آمدن مدارس به شیوه ی اروپایی، مدرسه اطلاق به اماکنی می شد که در آن تحصیل علم دین می کردند و عبارت بود از حیاطی بزرگ با ساختمان هایی یک طبقه و دو طبقه که ضمیمه ی مسجدی بوده یا به صورت مستقل تنها به خاطر مدرسه ی طلاب دین احداث می گردید. اتاق های آن را حجره می گفتند که هر حجره شامل ایوان و یک اتاق و یک پستو یا صندوق خانه بود و در هر حجره یکی تا چند طلبه منزل می کردند. خرج این طلاب، از درآمد موقوفات مدرسه یا از جانب امام و مرجع تقلید وقت تامین می گردید، که از ماهی یک تومان و دوازده قِران تجاوز نمی نمود، مگر آن ها که کمکی هم جهتشان از جانب اقارب و خویشان یا از شهر و آبادی شان می رسید، عده ای هم که مستقلا عهده دار مخارج چند تن از طلاب می شدند.
معلمان این جماعت را هم (مدرس) می گفتند که صبح و عصر، ایشان را در حجره یا شبستان مدرسه فراهم آورده تعلیم می نمود. دروس این طلاب از صرف و نحو فارسی و عربی و فقه و اصول شروع شده، تا به بیان و معانی و حکمت الهی و دیگر مسائل شرعی می رسید که باید فرا می گرفتند و انتهای کارشان در این گونه مدارس و فراغتشان از این علوم زمانی بود که مدرس اکمال معلومات ایشان را تصدیق نموده، مجتهد یا فقیه وقت به تدقیق و تعمیق و آزمایششان آورده ورقه ی اجتهادشان بسپارد و از جانب خود او را در مسائل شرعی و دادن حکم و فرمان و دریافت حقوق الهی مانند خمس و زکوه و سهم امام و رَدِّ مظالم و غیره وکیل کرده نمایندگی بدهد.
- قاعده آموزش : ابتدای درس مبتدیان با این جملات بود:
(بسم الله الرحمن الرحیم- هوالفتاح العلیم- پس مبارک بُوَد چو فَرّ هُما- اول کارها به نام خدا) و سپس شناخت و مرور حروف الفبا که مکتبدار از روی کتاب نشان داده و خودش خوانده آن ها باید با صدای بلند توسط چوب الف هایی [چیزی از کاغذ چند لا، شبیه فلشی نصفه کار به کار نشان دادن حروف و کلمات می آمد.] که در دست داشتند و روی حروف می گذاشتند تکرار بکنند. پس از آن نوبت شناخت صداها و حرکات حروف و جَزم و مدّ و تشدید و تنوین و کلمه و جمله که باید به همین طریق روز در مکتبخانه و شب در خانه نوشته و خوانده به سینه بسپارند.
فرا گرفتن صداها و حرکات نیز بود که نه تنها دشوارترین کلمات فارسی، بلکه جملات عربی و غیر آن را به راحتی قرائت می نمود.
- حروف ابجد : بعد از آن نوبت به یاد دادن حروف ابجد، که لفظ عرب بود، می رسید و این نیز فوایدی داشت و هر چه جلوتر می رفت از آن بهره ی زیادتری می گرفت، از جمله شناخت و تمیز حروف و کلمات فارسی از عربی و دیگر آشنا شدن با صداهای حروف عربی و سهولتِ فرا گرفتن تجوید و ادا کردن صحیح کلمات قرآن.
- قانون تغییر ناپذیر : چوب و فلک و کتک و تنبیه از لوازم اولیه و حتمی هر مکتبدار بود که تشخیص داده بود طبع آدمی آسایش طلب و تن پرور آفریده شده که به اراده ی طبیعی اقدام به کارهای تکلیفی نمی کند و معلم هم، هر آینه ملایم و بی آزار باشد به مصادق این بیت: «استاد و معلم چو بود بی آزار، خرسک بازند کودکان در بازار) و به نظر لقمان که ترس برای طفل به منزله ی آب برای درخت است، که هیچ شاگردی بدون آن به منزلت شایسته نمی رسد و از این رو نجنبیده می جنباندندشان و کج نشده راستشان می کردند.
پهلوی دست مکتبدار همیشه دو ترکه وجود داشت، یکی کوتاه برای بچه هایی که پای میز آمده در دسترسش بودند و یکی بلند، جهت آن ها که اجازه ی گریز به خود داده کنار می کشیدند یا مکانشان دورتر قرار گرفته بود. غیر از ریگ های زیر تشک برای لاله های گوش و مدادهای لای انگشتان که ملا قبل از نشستن، بود و نبودشان را دقت می نمود.
همچنین از تکالیف هر شاگرد مکتبی بود که چنان چه خانه اش دارای درخت انار و آلبالو و مثل آن باشد به نوبت ترکه هایی از آن کنده برای مکتبدار بیاورد، چنان چه از وظایف جمله بود که ناهار و شام و دست درد نکندهایی، امثال شیرینی عید، میوه، یخ، بادبزنِ تابستان و پشم و زولبیای ماه رمضان و خاکه ذغال زمستان، علاوه بر کله قند، کاسه نبات، پارچه های پیراهنی، چارقدی، چادرنمازی، چادر سیاه هائی برای ملاباجی و قواره های قبایی، عمامه ای و شال و ردا و نعلین برای ملا مکتبدار که به مناسبت یاد گرفتن هر یک از دروس و از بر شدن هر یک از سوره های قرآن و فرا گرفتن هر یک از باب های گلستان، جهت سپاسگزاری پیشکش ببرد.
مدارس جدید : چوب و فلک و تنبیه و توبیخ جزء لاینفک تعلیم و تربیت بود که به هیچ صورت تعدیل و تعطیل نمی گرفت و با آن که مدارس جدید با تمدن تازه و روش اروپایی شروع می نمود و اولیایشان توقعشان کمتر می گردید، اما توبیخ و تنبیهاتشان به مراتب زیادتر می گشت تا آن جا که داشتن زیرزمین تاریک جهت (حبس خانه) شرط اول اجاره منزل هایی که برای مدرسه می گرفتند می آمد و چه بچه هایی که از افتادن به آن زیرزمین ها، که در آن ها وسایل فراوان ارعاب و ترس نیز تعبیه شده بود، دچار بیماری های غش و ترس و مانند آن می شدند و چه بسا شاگردان که از ضرب و شتم و ضربات سیلی و لگد و توسری و پس گردنی از چشم و گوش نابینا و کر و از مغز و هوش عاری گردیده و چه بسیار که از صدماتِ چوب و فلک و پشت دستی و کفی پایی و چوب روی ناخن و امثال آن ناقص می شدند، غیر از تکالیف شاق دیگر مانند یک زنگ و دو زنگ زیر آفتاب یک پایی ماندن و در زمستان زیر برف و باران دست بالا ایستادن و کلاه کاغذی بر سرشان نهادن و جلو مبالشان قرار دادن و دستور آفتابه برای سایرین آب کردن و لوحه های اهانت آمیز بر سینه هاشان آویختن و تکلیف کردن به دیگر بچه ها در آب دهان به صورتشان انداختن در فلسفه ی: (تا نباشد چوب تر، فرمان نبرد گاو و خر)، که یا شاگرد تحمل این شداید کرده به جایی می رسید و یا ترک تحصیل کرده فراری شده به دیگر بی سوادان می پیوست، بدون آن که حتی یکی از مدارس برخلاف چوب تر و مانند آن عمل کرده، (درس معلم اَر بُوَد زمزمه ی محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را)، را به نظر آورد و این بود که یا سواددار سواددار، یا بی سواد بی سواد مانده. مگر قلیلی که ذوق شخصیشان آن هم در خارج از مدرسه می توانست بین این دویشان قرار بدهد.
دروس مدارس جدید در ابتدایی عبارت بود از: قرآن، شرعیات، فارسی که «فرایدالادب» می گفتند. دیکته، حساب و نصاب، که با آن توسط معلمان عمامه به سر و طلاب دین، آموزش عربی صورت می گرفت.
پس از آن هندسه و در کلاس های متوسطه به بالا همین دروس به اضافه ی فیزیک، شیمی، جبر، مثلثات، طب، زبان [مقصود زبان خارجی متداول یعنی فرانسه است که جمیع علوم اروپایی منجمله طب و داروسازی با آن زبان تدریس می شد.]، ریاضی زیر نظر معلمان فاضل درس خوانده که اکثرا فارغ التحصیل های مدرسه ی دارالفنون و فرنگ دیده ها بودند تدریس می گردید.
ساعت اول هر روز مختص به درس قرآن بود که بعد از خواندن دعای صبحگاهی و ورود به کلاس انجام می گرفت و درس های دیگر بعد از آن که باز بنا به تقدم و تأخر که مقدم بر همه، باز عربی بود، تدریس می شد.
مدارس جدید بر دو قسم بودند. دولتی (مجانی) و ملی (پولی) که در دولتی شهریه و چیزی دریافت نمی شد و در پولی، از ماهی یک قِران برای کلاس ابتدایی و تا ماهی دو قِران و نیم و سه قِران جهت کلاس های پنجم و ششم شهریه می گرفتند، اضافه بر پول سوخت زمستان که یک قِران، سی شاهی در هر اول زمستان برای تمام فصل سرما که به مصرف ذغال سنگ و خاکه اره و هیزم و چوب سفید می رسید. [بخاری هایی از آهن سیاه ورق که با ذغال سنگ یا هیزم یا خاکه اره گرم می شدند و در هر صورت باید با چوب سفید که از تنه ی درخت بید یا تبریزی یا صنوبر به دست می آمد و چوب های سست زود اشتعال بودند روشن می شدند و برای دوام زیادتر، ذغال سنگ و خاک اره را نم زده در بخاری می ریختند.]
مدارس کلاً در خانه هایی استیجاری بود که از ماهی دو، سه، تا پنج شش تومان اجاره شده بود، بجز دو سه خانه که به صورت خیریه، یعنی بلاعوض در اختیار مدرسه گذاشته شده بود .
مدارس زیبای متعددی در ایران به جای مانده است . یکی از آنها مدرسه غیاثیه خرگرد است . زمان ساخت آن بین سالهای 842 تا 847 هجری بوده است .
خرگرد بین خاف و جام است . این کار توسط قوام الدین شیرازی و بعد او پسرش غیاث الدین ساخته شده است. این مدرسه به نام غیاث الدین پیر احمد خافی وزیر شاهرخ نامگذاری شده و در میان مدارس ایران در دقت و تنوع در آمود کامل ترین نمونه است .
یکی دیگر از مدارس زیبا و کامل ، مدرسه خان شیراز است . این مدرسه را امامقلی خان پسر الله وردی خان حاکم شیراز برای ملاصدرا دانشمند بزرگ شیعه می سازد .
یکی از ویژگی های این مدرسه به کارگیری اعداد مقدس در ساخت عناصر مختلف آن است . تعداد حجره های آن 92 عدد است که به حروف جمل ، اسم مبارک حضرت محمد (ص) است . پنج مدرس ، یک مسجد و دوازده راهرو داشته است.
معمار بنا استاد حسین شماع شیرازی است . حجره های مدرسه دارای یک ایوانچه و فضایی متناسب برای یک نفر همراه با یک پستو است که دارای انبار ، کتابخانه و کمرپوش یا نیم اشکوب نیز می باشد . اندازه حجره ها چیزی در حدود 62/3 x 30/3 متر بوده که به راحتی گرم می شده و تابستان هم به دلیل واقع شدن در وسط باغی بزرگ که الان از بین رفته خنک بوده است . در طبقه بالا ، فضای باز پشت رواقها برای بحث افراد خارج بوده است . مدرس بزرگ ملاصدرا روی سردر مدرسه ساخته شده است. تأسیسات مدرسه نیز در خارج ار آن قرار داشته است .
مدرسه چهارباغ اصفهان از دیگر مدارس بسیار زیبای ایران است .
در طول ضلع شمالی مدرسه چهار باغ کاروانسرای مادرشاه و بازارچه بلند در دو طبقه ساخته شده است . در وسط این بازار چهار سوقی با گنبدی بزرگ قرار دارد که به وسیله دری با مدرسه چهار باغ ارتباط پیدا می کند . در کنار این ورودی ردیفی از حجره ها قرار دارند که آخرین آن متعلق به شاه سلطان حسین بوده که با حجره های دیگر فرق زیادی ندارد . این مدرسه در دوره ی شاه سلطان حسین ساخته شده است.
از دیگر مدارس می توان به مدرسه دارالفنون اشاره کرد که در اینجا به طور مفصل به معرفی آن می پردازیم.
تاریخچه مدرسه دارالفنون : دارُالفُنون نام مدرسه‌ای است که به ابتکار امیرکبیر در زمان ناصرالدین‌شاه برای آموزش علوم و فنون جدید در تهران تأسیس شد. می‌شود گفت که دارالفنون نخستین دانشگاه در تاریخ مدرن ایران می‌باشد، که تا دیرزمانی همه دانشگاه‌های خارجی را در نوشته‌های ایرانی دارالفنون می‌خواندند.
پس از سفر امیرکبیر به روسیه، وی متوجه نیاز فوری کشور به مرکز آموزش عالی گردید. لذا از ابتدای صدارت تلاش خود را برای ایجاد این مرکز آغاز نمود. ولی متاسفانه خود وی هیچ‌گاه شاهد افتتاح آن نشد. چرا که نخستین دسته از اساتید به سرپرستی دکتر یاکوب ادوارد پولاک، دو روز پس از دست‌گیری و تبعید امیرکبیر به تهران رسیدند و طبیعتا با استقبال گرمی مواجه نشدند.
ورود استادان اتریشی : معلمان اتریشی در ۲۷ محرم سال ۱۲۶۸ هجری قمری دو روز پس از عزل امیرکبیر به تهران رسیدند. با وجود این امیرکبیر سفارش آن‌ها را به جان داود خان کرد و گفت چندان که می‌توانی به آنان مهربانی کن و نگذار ناراحت و پراکنده خاطر شوند. ناصرالدین شاه نیز از ورودشان با خبر و خوشحال شد و داودخان را به اعطای حمایل سرخ سرتیپی مفتخر کرد. گویا استقبال خوب و شایانی از اساتید اتریشی به عمل نیامده‌است. دکتر یاکوب ادوارد پولاک، از جمله آن استادان، سرگذشت پذیرایی سرد ایرانیان را این گونه نوشته‌است:
ما در ۲۴ نوامبر ۱۸۵۱ به تهران وارد شدیم. پذیرایی سردی از ما نمودند. کسی به پیش‌واز ما نیامد و اندکی پس از آن آگاه شدیم که در این میانه اوضاع دگرگون شده‌است و چند روز پیش از ورود ما، در پی کارشکنی‌های درباریان و به ویژهٔ دسیسه‌های مادر شاه، که از دشمنان سر سخت امیرنظام بود، میرزا تقی‌خان از کار بر کنار شده بود. اما همین‌که امیر از ورود ما آگاه شد، به میرزا داوودخان گفته بود این نمساوی‌ های بیچاره را من به ایران آورده‌ام. اگر سر کار بودم، اسباب آرامش آن‌ها را فراهم می‌کردم، اما اکنون نگرانم به آنان خوش نگذرد. سعی کن کارشان رو به راه شود.
گشایش : دارالفنون در روز روز یکشنبه ششم دی ماه ۱۲۳۰ برابر با پنجم ربیع‌الاول ۱۲۶۸ قمری، سیزده روز پیش از قتل امیرکبیر و با حضور ناصرالدین شاه، آقاخان نوریصدراعظم جدید و گروهی از دانشمندان و معلمین ایرانی و اروپایی با ۳۰ نفر شاگرد رسما گشایش یافت.
در روزنامه وقایع اتفاقیه آمده‌است:
در روز یکشنبه پنجم ماه ربیع نخستین از سال ۱۲۶۸ هجری مطابق سنه خامسه از جلوس سعادت مانوس، مدرسه مبارکه دارالفنون، واقعه در ارک محروسه تهران که بنا و انشاء از سال سابق شروع شده بود بر حسب امر فرمان مطاع افتتاح گردید و از آن تاریخ علوم مستظرف و فنون مستحدث و صنایع مستغرب که حکمای اروپا اساس آن‌ها را در ظرف چندین قرن برپا ساخته بودند در این تأسیس با تقدیس انتشار همی گرفت و اشتهار همی پذیرفت.
در آن زمان هفت معلم اتریشی، آموزش محصلینی را که اغلب از خانواده‌های مهم و بانفوذ بودند، بر عهده داشتند. با وجود آغاز به کار مدرسه عملیات ساختمانی آن تا سال ۱۲۶۹ هجری قمری ادامه داشت. در سال ۱۳۰۴ قمری نیرالملوک وزیر علوم تالار نمایشی در مدرسه ساخت تا مکانی برای اجرای تئاتر باشد. از آن زمان درِ اصلی مدرسه در خیابان همایون بسته و دری به خیابان ناصریه سابق و ناصر خسرو فعلی گشوده شد.. بعدها با اعتراض سفیر انگلستان به ملیت اتریشی این افراد، چند استاد ایتالیایی، فرانسوی و آلمانی نیز به این افراد اضافه شدند. سه استاد ایرانی طب، عربی و جغرافیا و یک استاد فرانسوی مقیم ایران نیز بزودی به این جمع افزوده شدند.
نامگذاری : از نامه‌های به جا مانده از امیرکبیر و مندرجات روزنامه وقایع اتفاقیه و اسناد دیگر برمی آید در آغاز نام خاصی برای این واحد آموزشی در دست ساخت در نظر نگرفته بودند و از این بنا با عناوین «مدرسه، مدرسه جدید، مکتبخانه پادشاهی، تعلیم خانه، معلم خانه و مدرسه نظامیه» یاد شده‌است. در آخرین نامه‌ای که امیرکبیر به سفیر ایران در روسیه برای پیگیری جذب استادان اروپایی می‌نویسد، از این بنا به عنوان مدرسه نظامیه یاد می‌کند.
ریشه‌شناسی واژه دارالفنون :
در منابع پیش و پس از تأسیس دارالفنون، به خصوص در خاطرات دانش‌آموختگان اروپا به واژه دارالفنون برمی خوریم. اینان زمانی که از دانشگاههای اروپایی نام می‌برند آنها را دارالفنون می‌نامند؛ مانند دارالفنون پاریس، دارالفنون لندن و کلمه دارالفنون ترجمه Polytechniqu فرانسوی یا Polytechnic انگلیسی است که عثمانی‌ها آن را به عربی ترجمه کردند و با همین لفظ وارد زبان فارسی شد.
ساختمان : امیرکبیر محل ساختمان را خود شخصاً در مجاورت کاخ‌های سلطنتی و در مکانی که سربازان آموزش نظامی می‌دیدند با موافقت ناصرالدین شاه انتخاب کرد، و به میرزارضاخان مهندس تبریزی که یکی از پنج نفر محصل اعزامی به لندن در زمان عباس میرزا بود دستور تهیه نقشه ساختمان را داد. نقشه ساختمان با استفاده از طرح عمارت سربازخانه ولیچ انگلیس در اواخر سال ۱۲۲۹ آماده ومحمدتقی معمارباشی به احداث آن مأمور شد و کار را آغاز کرد. قسمت شرقی بنا در سال ۱۲۳۰اتمام یافت. هشتاد سال پس از فعالیت و در سال ۱۳۰۸ (۱۳۴۸ قمری) ساختمان مدرسه به دستور اعتمادالدوله وزیر وقت معارف تخریب شد و ساختمان فعلی با نقشه مهندسی روسی ساخته شد.
ساختمان مدرسه پنجاه اتاق مربعی چهار در چهار ذرعی داشت که در چهارطرف حیاط قرار گرفته بودند. وضعیت ظاهری همه این اتاقها «منقش و مذهب» توصیف شده که مشخص است همه آنها دارای تزیینات چشم نواز نقاشی و گچبری رنگی بوده‌اند. جلو اتاقها ایوان و سایبان ساخته بودند. در وسط حیاط مدرسه حوض بزرگی قرار داشت که در اطراف آن باغچه‌هایی برای کاشت درخت و ایجاد فضای سبز و گلکاری ایجاد شده بود. حد فاصل باغچه‌ها را خیابان کشی و با آجرهای بزرگ معروف به قزاقی فرش کرده بودند. در ضلع شرقی و در پشت کلاسها چندین مغازه ساخته بودند که وزارت علوم و معارف در بالاخانه آنها مستقر بود. در ضلع شمالی و پشت ساختمان مخابرات امروزی محوطه‌ای وسیع با چند اتاق کوچک و بزرگ قرار داشت که مخصوص دانشجویان شعبه نظامی و بعد از آنها موزیک بود. دارالفنون مجهز به آزمایشگاه فیزیک و شیمی و داروسازی، چاپخانه، کتابخانه، سفره خانه یا غذاخوری بود. در یکی از اتاقهای آن دواسکلت برای آموزش دانشجویان پزشکی نگهداری می‌شد. در نیمه اول سال۱۳۰۴ قمری نیرالملوک وزیر علوم با همکاری امین السلطان وزیر مالیه با خرید و تخریب خانه‌های ساکنان ضلع جنوبی مدرسه، تالار بزرگ نمایش را ساخت تا ناصرالدین شاه، که در سفر فرنگ با تئاتر آشنا شده بود، در آن به تماشای تئاتر بپردازد. دراصلی مدرسه ابتدا به خیابان باب همایون باز می‌شد که بنا به مصالحی آن را بستند و در ورودی را به خیابان ناصریه یا ناصر خسرو فعلی باز کردند.
ساختمان فعلی دارالفنون : ساختمان دارالفنون زمان امیرکبیر هشتاد سال پا برجا ماند و با وجودی که همچنان قابل استفاده بود، در سال ۱۳۰۸ خورشیدی تخریب شد. در این سال میرزا یحیی خان اعتمادالدوله قراگزلو وزیر معارف وقت ساختمان اولیه را در هم کوبید و با نقشه و نظارت مارکف، مهندس روسی، ساختمان فعلی رابه جای آن ساخت. علی اصغر حکمت وزیر فرهنگ وقت نیز در سال ۱۳۱۳ در شمال و جنوب، عمارتی را بر آن افزود. در حال حاضر در ورودی بنا در شمال شرقی مدرسه و رو به خیابان ناصر خسرو باز می‌شود. این دروازه به شیوه معماری سنتی دارای طاق زنجیره‌ای بلندی است. در دوسوی درگاه دوستون استوانه‌ای نقره‌ای رنگ طاق این دروازه رانگه داشته‌است. درست بالای در دولنگه‌ای چوبی وقهوه‌ای رنگ مدرسه واژه دارالفنون و سال تأسیس آن ۱۲۶۸ قمری را بر کاشی نوشته‌اند. این در که در یکی از چهار کنج مدرسه قرار دارد به فضایی هشتی مانند باز می‌شود که از سوی دیگر به فضای حیاط راه دارد. ساختمان دو طبقه مدرسه درزمینی مستطیلی بنا شده‌است. در رأس هر چهار ضلع چهار پلکان مارپیچی طبقه پایین مدرسه را به طبقه بالا متصل می‌کند. درحاشیه بیروین پله‌ها نرده آهنی تو پری نصب شده‌است که مانع از سقوط افراد می‌شود. ساختمان کنونی سی و دو کلاس درس دارد: دوازده کلاس دردو طبقه ضلع شرقی و به همان اندازه در ضلع غربی و هشت کلاس در دو طبقه ضلع شمالی. سالنهای نمایش و غذاخوری نیز در ضلع جنوبی ساخته شده‌اند. احتمالا این دو سالن باید از همان بناهای اولیه دارالفنون باشد و مارکف ساختمان کلاسها را تخریب وبازسازی کرده‌است.
آموزش در دارالفنون : پیاده‌نظام، سواره‌نظام، توپ‌خانه، مهندسی، پزشکی و جراحی، داروسازی و کانی‌شناسی رشته‌هایی بود که در این مدرسه تدریس می‌شد. زبان فرانسه، علوم طبیعی، ریاضی، تاریخ وجغرافیا دروس مشترک همه رشته‌ها بود. بعدها زبان انگلیسی، روسی، نقاشی و موسیقی به این درس‌ها افزوده شد.
برای اداره امور مدرسه، امیر در ابتداء به استخدام معلمان خارجی می‌پردازد. وی که با سیاست‌های دولت‌های فرانسه و انگلیس آشنا بود، دست نیاز به سوی آنها دراز نمی‌کند، بلکه به سراغ اتریشی‌ها رفته و شش معلم را برای مدت شش سال با مقرری سالانه چهارهزار و چهارصد تومان استخدام می‌کند .
رشته‌های تحصیلی : رشته‌های تحصیلی در دارالفنون شامل هفت رشته پیاده نظام، سواره نظام، توپخانه، پزشکی و جراحی، داروسازی و کانی‌شناسی بود. کلاسهای هر درس و هر رشته ثابت و مشخص بود.
دروس عمومی : زبان خارجی ابتدا فرانسه بود و بعد روسی و انگلیسی هم تدریس می‌شد. معلمان ابتدایی زبان فرانسه افرادی چون ملکم‌خان، میرزا آقا، میرزا جعفر، محمد حسن خان قاجار و شیخ محسن‌خان بودند. برخی از آنها در فرانسه این زبان را آموخته بودند. تمام رشته‌ها، درس تاریخ، جغرافی، ریاضی و زبان خارجه داشتند.
آیین‌نامه آموزشی : پس از انقلاب مشروطیت و با ورود معلمین فرانسوی، اقداماتی اساسی برای بازسازی شأن علمی و جایگاه این مرکز آغاز شد و در سال ۱۲۸۵ «آئین‌نامه مدرسه دارالفنون» تدوین شد. براساس سیستم جدید، سال تحصیلی از شهریور ماه هر سال آغاز و تا خرداد ماه سال بعد پایان می‌یافت.
ساختار و مدیرین دارالفنون : ساختار اداری دارالفنون شامل رییس و ناظم بود.
روسا : روسای دارالفنون معمولا از مهمترین مقام‌های سیاسی مملکت بودند. افراد زیر به ترتیب روسای دارالفنون بودند.
1. میرزا محمد علی خان شیرازی (وزیر امور خارجه)
2. عزیز خان مکری (سردار کل یا وزیر جنگ)
3. میرزا محمد خان امیر تومان
4. علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه (اولین وزیر علوم ایران)
5. رضاقلی خان هدایت (به مدت هیجده سال ناظم و سپس رییس مدرسه شد)
6. علی‌قلی‌خان هدایت پسر رضاقلی خان هدایت بعدها ملقب به مخبرالدوله شد.
7. جعفرقلی‌خان هدایت برادر کوچک علی‌قلی خان ملقب به مخبرالملک
8. محمد حسین خان ادیب‌الدوله
اعتضادالسلطنه عموی ناصرالدین شاه، مشهورترین رییس دارالفنون و رضاقلی‌خان هدایت مشهورترین ناظم دارالفنون بودند و دوران درخشان دارالفنون در زمان مدیریت آن‌ها بوده‌است. یک نفر کتابدار، یک نفر آجودان، یک ناظر، یک صندوق‌دار، یک نفر منشی که فعالیت‌های مدرسه را ثبت می‌کرد، یک نفر مؤذن، تعدادی نگهبان و فراش جزو ساختار اداری دارالفنون بودند.
استادان : داودخان مسیحی به عنوان نماینده امیرکبیر به اتریش رفت تا به سفارش وی ۷ استاد در زمینه کارهای نظامی و امور وابسته به آن، استادی برای آموزش فیزیک، شیمی و داروسازی و دومعدن‌چی که در کار معدن توانمند باشند را به خدمت بگیرد. بدین ترتیب ۷ استاد به ایران دعوت و به عنوان اولین استادان دارالفنون مشغول به کار شدند. نام این هفت نفر عبارتند از :
1. یاکوب ادوارد پولاک (Polak)، معلم طب
2. دکتر فوکتی (Focckette)، معلم طبیعیات و داروسازی
3. چارنوتا (Charnota)، معلم معدن‌شناسی
4. زاتی (Zatti)، معلم ریاضیات و هندسه
5. کرزیس(Krziz)، معلم توپخانه
6. آلفرد بارون دی گومنس(Cumoans)، معلم پیاده‌ نظام
7. نمیرو (Nemiro)، معلم سواره‌ نظام
اضافه بر این هفت نفر شخصی به نام موسیو ریشارد (Richard) فرانسوی که فارسی را خوب می‌دانست و تقریبا ایرانی شده بود و میرزاملکم‌خان که از رامنه جلفا بود و مدتی سمت وزیر مختاری در انگلستان را به عهده داشت نیز برای تدریس در رشته‌های زبان فرانسه و جغرافیا برای دارالفنون استخدام شدند. معلمان اروپایی همه در رشته مربوط به خود افراد دانشمندی بودند و علاوه بر وظایف تدریسی به تالیف کتابهای درسی هم می‌پرداختند.
بعدها معلمینی از ایتالیا، آلمان و فرانسه نیز استخدام شدند.
دکتر پولاک (معلم طب، جراحی و کحالی یا علاج چشم)
دکتر ژرژ (معلم طب)
دکتر گالی (معلم جراحی)
موسیو دانتان (معلم تاریخ طبیعی)
موسیو المر (معلم شیمی)
موسیو داوید (معلم مهندسی و هندسه)
بدیع‌اله واجد سمیعی (معلم ریاضی)
عبدالغفار نجم‌الدوله (معلم ریاضی)
عبدالرزاق بغایری( معلم مهندسی و ریاضی)
یوهان لوئیس شلیمر (معلم طب، بیماری های جلدی و تشریح)
ژول ریشار (معلم زبان فرانسه)
یوسف ریشار («محمدرضا خان» پس از اسلام آوردن. ملغب به «ریشارخان») (معلم زبان فرانسه)
میرزا ملکم (معلم حساب، هندسه عام و لگاریتم)
شیخ محمد صالح اصفهانی (معلم فارسی و عربی)
متراتسو ایتالیایی (مربی سپاه و معلم پیاده نظام و فن آرایش لشکر یا تاکتیک)
فاکتی ایتالیایی (معلم فیزیک، شیمی و دواسازی)
دکتر کلوکه طبیب مخصوص شاه (معلم طب و جراحی)
معلمان طب سنتی ایران در دارلفنون
میرزا احمد طبیب کاشانی
میرزا عبدالوهاب
میرزا کاظم محلاتی
دانش آموختگان : با پایان دوره تحصیل نخستین نسل دانش‌آموزان دارالفنون در سال ۱۸۵۸ اولین گروه از دانش‌آموختگان آشنا با علوم و معارف جدید اروپایی پا به عرصه اجتماع گذاردند. از آن پس و در همه دهه‌‌های بعد فارغ‌التحصیلان دارالفنون همواره از تاثیرگذارترین افراد در فضای سیاسی و اجتماعی ایران بودند. مشهورترین فارغ التحصیل از نسل اول دارالفنون، محمدحسن‌خان صنیع‌الدولهمعروف به اعتماد السلطنه بود که پس از تحصیل در دارالفنون و سپس در فرانسه به سمت ریاست دارالترجمه همایونی و مترجم مخصوص ناصرالدین شاه و همچنین وزیر انطباعات (چاپ و نشر) رسید. هرچند که دارالفنون از همان نسل نخست توانست اشتیاق به فراگیری علوم و معارف جدید به سبک اروپایی را در بین دانش‌آموزان برانگیزد،‌ اما تفاوت آشکاری بین فارغ‌اتحصیلان متاخرتر با نسل‌های اولیه مشهود بود: به واسطه آموزش فراگرفته در دارالفنون، شرایط سیاسی کشور در عهد ناصری و آشنایی روزافزون با ایده‌های ملی‌گرایانه و تفکرات روشنفکرانه متفکرین قرن هیجدهم فرانسه،‌ نسل‌های بعدی دانش‌آموختگان دارالفنون دارای وجوه ناسیونالیستی یا روشنفکری بیشتری بوده و نسبت به شرایط سیاسی و اجتماعی ایران وقوف بیشتری داشتند. این نسل از فارغ التحصیلان دارالفنون نسبت به سایر هموطنان خود درک بهتری از دنیای جدید و رابطه و جایگاه ایران در این دنیا داشته و نسلی از منتقدین طبقه حاکم، جزم اندیشی دینی و عقب‌افتادگی فرهنگی را بوجود آوردند. بسیاری از فارغ التحصیلان دارالفنون وارد فعالیت‌های سیاسی شده و در جنبش مشروطه مشارکت تاثیرگذاری داشتند: صنیع‌الدوله واحتشام السلطنه اولین و دومین روسای مجلس شورای ملی و میرزا جهانگیرخان روزنامه نگار و مدیر روزنامه تاثیرگذار صور اسرافیل از دانش‌آموختگان دارالفنون بودند. بسیاری از معلمین و فارغ التحصیلان دارالفنون پس از تاسیس دانشگاه تهران به استادی این دانشگاه رسیدند و تعدادی در مقام‌های مهم دولتی نظیر وزارت و یا حتی نخست وزیری در نظام‌های سیاسی بعدی قرارگرفتند.
انحطاط دارالفنون : از آغاز تاسیس دارافنون برخی از درباریان به مخالفت با آن پرداختند. اولین مخالف آن، جانشین امیرکبیر، میرزا آقاخان نوری بود که به دنبال انحلال آن برآمد. آقاخان درصدد برآمد تا معلمان اتریشی را به وطن خود بازگرداند. نماینده بریتانیا از اقدامات وی پشتیبانی کرد و حتی سرهنگ شیل به شاه توصیه کرد که مدرسه دارالفنون به ضرر سلطنت اوست. خوشبختانه ناصرالدین شاه به این حرف‌ها گوش نداد و به حمایت و حفظ آن پرداخت. علی رغم حمایت‌های اولیه شاه از دارافنون، کم‌کم وی نسبت به آن بدبین شد، چرا که به شدت از تشکیلات فراماسونری متنفر بود. متاسفانه برخی از شاگردان دارالفنون به واسطه ملکم‌خان وارد این تشکیلات سری شده‌بودند. با این همه شاه نگران نوع نگرش اروپاییان به ایران بود، از آن جهت که بستن دارافنون را نشانه عقب‌ماندگی تلقی می‌کرد، از بستن آن صرف‌نظر کرد.
یکی دیگر ار عوامل مخالفت با دارالفنون رواج آموزش پزشکی اروپایی بود. طرفداران نظام پزشکی سنتی، تشکیلات جدید را خطری جدی برای موقعیت شغلی خود احساس می‌کردند. در کلاس‌هاس طب تا مدت‌ها فقط به تدریس نظری بسنده می‌شد و از ترس تکفیر، تشریح میسر نبود، اما در ۱۲۳۲ که یکی از بیگانگان به طرز مشکوکی درگذشت به درخواست بازماندگان، دکتر پولاک برای کشف علت مرگ او را با حضور شاگردان کالبدشکافی کرد. سال‌ها بعد یک معلم زبان فرانسه به نام بارنه‌یود پیش از مرگ، جسد خود را به مدرسه فروخت تا با مرگ وی شاگردان به تشریح بدن او بپردازند.
برخی مخالفت‌ها نیز ناشی از آن بود که فارغ‌التحصیلان دارالفنون را طرفدار فرهنگ غرب تلقی می‌کردند. به ویژه دانش‌آموختگانی که به ادامه تحصیل در غرب پرداخته بودند. برخی از آنها با رفتارهای خود به این ذهنیت منفی کمک می‌کردند.
هشت سال پس از افتتاح دارالفنون به علت ورود تعدادی از فارغ التحصیلان آن به تشکیلات فراماسونری یا فراموشخانه میرزا ملکم خان، بی مهری و کم توجهی ناصرالدین شاه به این مدرسه آغاز شد.
ناصرالدین شاه در دهه آخر حکومتش و بیش از گذشته پافشاری فراوان داشت که مسئولان دارالفنون، چه دیوانی و چه فرهنگی از طریق هزینه بالای شهریه و دستچین نمودن دانش آموزان، از ورود فرزندان رعیت ها به دارالفنون جلوگیری کنند .
تاریخچه تأسیس مدارس دخترانه ایرانی
تاریخچه : تا بعد از مشروطیت مدرسه ای برای دختران ایجاد نشد، به عوام چنین تلقین می‌شد که درس خواندن برای دختران لازم و جایز و پسندیده نیست و شاید شرط عفت را در زندگی کنج خانه نشستن و نداشتن سواد می‌دانستند. ثانیاً عامه مردم نظر خوبی به تحصیل در مدارس جدید نداشتند و هر زمان که می‌توانستند محصلین و معلمین را مورد آزار یا سخریه و توهین قرار می‌دادند. تازه این امر درباره پسران و مردان بود و دختران وضع دشوارتری داشتند. بنابراین تحصیل دختران در خانواده‌هایی که به با سواد شدن دختران خود علاقمند بودند، به وسیله معلم سرخانه انجام می‌شد.
تاسیس مدارس دخترانه در ایران توسط هر گروهی که انجام می‌گرفت با مخالفتهای زیادی روبرو می‌گردید. بعضی از علما آن را خلاف شرع اسلام می‌دانستند و بعضی می‌گفتند وای به حال مملکتی که در آن مدرسه دخترانه تأسیس شود.
پس از انقلاب مشروطیت گفتگوهایی بین نمایندگان صورت گرفت. پاره ای از آنان چون ناظم‌الاسلام از تأسیس مدارس دخترانه حمایت نمودند و گفتند: «در تربیت بنات و دوشیزگان وطن بکوشیم و به آنها لباس علم و هنر بپوشیم، چه تا دخترها عالم نشوند، پسرها بخوبی تربیت نخواهند شد». در جواب وی میرزا سید محمدصادق رئیس مدرسه اسلام گفت: «چیزی که مانع احداث مدرسه دخترانه است نبودن اداره نظمیه و نداشتن پلیس مرتب است. فرضاً که حجه الاسلام منع معاندین را بردارند، با جوانان جاهل و اشخاص عزب و بی‌لجام چه کنیم؟ باید نخست اداره پلیس و نظمیه را مرتب کنیم، تا در موقع لزوم از دختران حمایت کنند و دیگر آنکه معلم مردانه نمی‌توان برای دختران آورد. پس باید به فکر معلم زنانه باشیم»
با تمام دشواری‌ها، پس از بالا رفتن سطح آگاهی‌های جامعه و احساس ضرورت ایجاد مدارس دخترانه، بانوان آزاداندیش و دلسوز ایرانی دست به کار شدند و در همان زمانی که نمایندگان به بحث و جدل پایان ناپذیر درباره چگونگی ایجاد این مدارس پرداخته بودند، به تأسیس اولین مدارس دخترانه ایران اقدام نمودند. این اقدامات در حالی صورت گرفت که اوضاع ایران بسیار منقلب بود و به هر گونه نوگرایی در جامعه با دیده شک و تردید نگریسته می‌شد. بازار تکفیر و افترا بسیار گرم بود. و کهنه پرستان از هیچ اقدامی‌حتی خطر جانی و هتک آبرو و حیثیت این بانوان آزاداندیش فروگذاری نمی‌کردند.
مدرسه دوشیزگان : نخستین بار در سال 1324 هـ. ق مدرسه ای به نام مدرسه دوشیزگان توسط بانو بی بی خانم وزیراف، برای دختران گشایش یافت. اما اقدام جسورانه وی با مخالفت بسیاری روبرو گشت به طوری که پاره ای ازمخالفان تصمیم به ویران کردن مدرسه گرفتند. طی فشارهای بی رویه مخالفان مدرسه دوشیزگان، بی بی خانم به وزارت معارف شکایت نمود. اما در جواب به وی گفته شد که صلاح در این است که مدرسه تعطیل شود. سرانجام، با وجود ایستادگی بی بی خانم در برابر مشکلات، مدرسه دوشیزگان تعطیل شد.
بعد از جریان به توپ بستن مجلس شورای ملی، بی بی خانم پیش صنیع الدوله (وزیر معارف) رفت. این بار تقاضای وی پذیرفته شد، مشروطه بر اینکه فقط دختران بین 4 تا 6 سال در مدرسه تحصیل نمایند و کلمه دوشیزه نیز از تابلوی مدرسه حذف شود.
مدرسه ناموس :این مدرسه در سال 1326هـ. ق توسط خانم طوبی آزموده در خیابان فرمانفرما، نزدیک چهارراه حسن آباد تأسیس شد. وی که فرزند میرزا حسن خان سرتیپ بود درسال 1303 هـ.ق متولد شد و در چهارده سالگی به عقد عبدالحسین میرپنج که مرد دانشمندی بود درآمد. وی مدتی به تحصیل در زبانهای عربی، فارسی و فرانسه پرداخت و سپس به فکر افتاد تا نهال دانش را در دل و جان دختران ایرانی بکارد. او که با شرایط آن روزگار آشنایی داشت با تدبیری جدید شروع به کار نمود. در ابتدا به تأسیس کلاسهای اکابر برای بانوان اقدام نمود و سپس قرآن و تعالیم مذهبی و علم الحدیث را در دروس گنجاند و سالی یک بار در مدرسه مجالس روضه خوانی ترتیب داد و از اولیای شاگردان دعوت به عمل آورد و آیه‌هایی از قرآن کریم در جهت فراگیری علم و دانش به آنان گوشزد نمود.
تهیه آموزگاران زن در آن عصر بسیار مشکل بود بنابراین وی ناچار بود ازدوستان شوهر خود درخواست کند تا کتب مورد لزوم شاگردان را تهیه کنند و سپس خود به تعلیم آنان می‌پرداخت. بعد از مدتی از کمکهای بی دریع سید جوادخان سرتیپ، میرزا حسن رشدیه، نصیرالدوله و ادیب الدوله برخوردار گردید.
مدرسه ناموس بعدها به صورت یکی از مهمترین و مجهزترین مدارس متوسطه تهران درآمد. از فارغ‌التحصیلان این مدرسه می‌توان از بانو توران آزموده (خواهرزاده طوبی خانم)، بانو فخر عظیمی‌ ارغون، بی بی خانم، گیلان خانم، فرخنده خانم و مهرانور سمیعی نام برد.
مدرسه پرورش :در سال 1321 هـ. ق طوبی رشدیه در قسمت مجزای خانه خود مدرسه دخترانه ای به نام پرورش دایر نمود. گرچه اقدام وی با استقبال مردم روبرو گردید و چند روز بعد از تأسیس 17 تن شاگرد داشت، اما فراشان دولتی تابلوی او را با فحش و تهدید برداشتند و مدرسه را منحل کردند.
تا این زمان مدارسی که از سوی بانوان ایرانی تأسیس می‌گردید جنبه رسمی ‌و دولتی نداشت و گرچه گاهی اوقات نمایندگان مجلس یا اعضای دولت از آنان به طور تلویحی حمایت می‌نمودند، اما هرگاه به عللی مخالفان قد علم کرده بر خلاف آنان گام بر می‌داشتند، و هیچ قانون و مرجع رسمی ‌نبود که با آنان مقابله نماید. به همین دلیل بانوان ایرانی دست به دامان مجلس شدند و تقاضایی بدین مضمون به مجلس ارسال داشتند .
از آنجایی که بالا بردن سطح فرهنگ جامعه از اهداف اصلی انقلاب مشروطه به حساب می‌آمد، در سال 1327 هـ.ق کلیه دبستانهای تهران دولتی شدند و رسماً تحت نظارت اداره فرهنگ قرار گرفتند و 46 باب مدارس دخترانه و پسرانه تأسیس گردید.

مدرنیته شدن و تأثیر آن بر سیستم آموزشی ایران
طی سده نوزدهم میلادی، همزمان با تحولات سریع در تجارت، صنعت و وسایل ارتباطی در اروپا و نفوذ استعماری دولتهای بزرگ اروپایی در مشرق زمین، ایران نیز دستخوش تغییرات و تحولات اجتماعی بسیاری شد.
از جمله مهمترین تغییرات به وجود آمده تغییر در نظام آموزش و پرورش و بخصوص نظام تعلیم و تربیت زنان بود که تا آن زمان دولت ها در آن دخالت چندانی نداشتند. آشنایی با نخستین تلاشهایی که در زمینه آموزش دختران صورت گرفته، نشان دهنده ی راه پرپیچ و خم و ناهمواری است که در این مسیر جامعه ایران طی کرده است.
یکی از مسایل عمده تاریخ معاصر ایران، تقبل نسبت مدرنیته است که ابعاد گوناگون آن قابل بررسی و مراقه علمی است. ورود عناصر اندیشه غربی به ایران عصر قاجار واکنشهایی از سوی اقشار گوناگون اجتماعی برانگیخت. گروهی بر این باور بودند که سنت های دینی و ارزشهای عرفی و هنجارهای ماندگار اجتماعی که مشخصه هویت بومی و ملی ایرانیان است باید بدون خدشه و آسیب از عناصر غیر بومی همچنان دست نخورده باقی بماند. گروه دیگر بر این عقیده بودند که هرچه رنگ و بوی خودی داشته باشد، باید فرو گذاشته شود تا جامعه ایران نیز به سرعت به پیشرفت هایی همچون ممکالک غرب نایل شود. البته کسانی نیز با تلفیق این دو دیدگاه، گاه از منظر سنت و گاه از جایگاه مدرن به نظریه ای بینابین اعتقاد یافتند. از این رو به رغم تحولات فرهنگی و اجتماعی که در عصر قاجار حاصل شد، ورود هر یک از عناصر جدید به جامعه قاجاری که از فرهنگ بومی نشأت نگرفته بود با دشواریها و مشکلات فراوانی روبرو می شد. این دشواریها به ورود عناصر جدید همچون ضربه ای به ارزشهای رایج می نگریست.جامعه ایران برای ایجاد مدارس جدید در مقابل مکتب خانه های قدیم (مدارس سنتی) که در شکل صوری و محتوایی با یکدسگر بسیار متفاوت بودند مسیر پرپیچ و خم و دشواری را طی نمود. ایجاد مدارس دختران علاوه بر دشواریهایی که تأسیس مدارس جدید در ایران عصر قاجار به همراه داشت مبتلا به مسایل پیچیده تری بود که بخشی به مسایل فرهنگی جامعه و بعضی به معضلات همیشگی زنان که گاه ریشه های تاریخی بسیار ماندگاری داشته مربوط می گردید.
جامعه ایران در عصر قاجار با جهانی مواجه شده بود که از فضای سیاسی – اجتماعی و فرهنگی او فرسنگها فاصله داشت. روشنفکران این عصر به ضرورت تحول در جامعه خود پی برده بودند. تبادل هیأتهای سیاسی، اعزام محصل له خارج و آمدن هیأتهای مذهبی، انتشار روزنامه و ترجمه کتاب، ضرورت روند اصلاحات و تغییر فضاهای آموزشی فرهنگی جامعه را غیر قابل اجتناب کرده بود. روند نوگرایی و حمایت روشنفکران غرب دیده از اصلاحات فرهنگی – اجتماعی زمینه های حرکت دولت و جامعه را به این سمت فراهم کرد.

سه شنبه 29 فروردین 1391 ساعت 09:40  
 نظرات    
 
مائده علیشاهی 19:32 سه شنبه 29 فروردین 1391
1
 مائده علیشاهی
ممنون نسترن جان
حسن ابراهیمی 23:08 سه شنبه 29 فروردین 1391
0
 حسن  ابراهیمی
متشکرم
جواد بختیاری 07:43 چهارشنبه 30 فروردین 1391
0
 جواد بختیاری
مفیدبود
م افتخاری 12:43 چهارشنبه 30 فروردین 1391
0
 م افتخاری
سپاس
حامد حقی 18:58 چهارشنبه 30 فروردین 1391
0
 حامد حقی
سپاسگزارم
مجید صابر 22:40 چهارشنبه 30 فروردین 1391
0
 مجید صابر
ممنون مفید و البته خیلی طولانی بود.
نیما محسون 23:40 شنبه 2 اردیبهشت 1391
0
 نیما محسون
با تشکر از مطلب مفید ارسالی سرکار خانم مهندس طاهری پور،
به نظرم انتهای مقاله خوب بسته نشده و حق مطلب اوضاع و کیفیت سیستم آموزشی ایران که از وقایع ناگوار و سیاه اتفاق افتاده در دوره قاجاریه می باشد، چشم پوشی شده است.